پيام
+
هَرچي اَزش مي پُرسيدي در جوابت مي گفت : آره
مثلا مي گفتي : مَنو مي شناسي؟
مي گفت: آره
مي گفتي : اينجا خوبه برات ، راحتي ؟
مي گفت: آره
مي گفتي : خوشحالي که اينجايي ؟
مي گفت: آره
مي گفتي : مي خواي بريم بيرون يه دوري بزنيم ، دلت وا شه ؟!
اونوقتِ که اِنقدر جيغ ميکشه و داد و فرياد ميکنه که نه ! نه ! نه !
بعداً دليلش رو پرستار آسايشگاه بهت ميگه: " آخه ، با همين بهونه آوردنش سراي سالمندان " ....
ehsasi
94/4/20
آواي من
امان از روزگار بي وفا
بهشت زمين
:(
*محمد حسين*
اي داد ... مطمئنم که چنين فرزنداني عاقبت به خير نمي شن
شبستان نور
امان از روزگار اين انسانهاي مظلوم به نگاههاي خشكيده به در و به گلهاي خشكي كه يادآور محبتهاي مصنوعي اند........................... طراوت در اطراف اين بندگان خدا مرده.....
*محمد حسين*
:(
محب الزهراء
:'(