کارمان شده، دل دل کردن این روزها، و دلواپسی را مزه مزه کردن، از بس که بر سر دوراهی های زندگی، خیمه زدیم و نشستیم و دمی بر نخاستیم تا پیش برویم.
کارمان این شده که چشم به راه باشیم، این روزهایی که کسی حاضر نیست دست کسی را بگیرد و کسی را با خود همراه کند و به سر منزل امنی برساند.
کارمان این شده، انتظار را جرعه جرعه بنوشیم و از یاد نبریم، فضیلت انتظار را، در روزگاری که انسان در انتظار است تا رها شود،
ولی نمی داند دست به کدام ریسمان برساند تا رهایی را در آغوش بگیرد و ایمان بیاورد که رهایی اش، تضمینی است.
کارمان این شده، دم به دم نیایش کنیم و خودمان را از اهریمن دور کنیم و بلند فریاد بزنیم: ما از تو بیزاریم اهریمن،
تا نفرت از ما پیدا کند و ما را به حال خودمان بگذارد تا به یاری نور، راه را بیابیم و راه را بشناسیم تا آسوده خاطر به مقصد برسیم، مقصدی که امن است.
کارمان شده، دل دل کردن این روزها، و دلواپسی را مزه مزه کردن، از بس که بر سر دو راهی های زندگی، خیمه زدیم و نشستیم و دمی برنخاستیم تا پیش برویم.
کارمان شده... و هر کس در این ایام داغدار که تو نیستی تا ما را به قیام کردن واداری، کاری می کند و خوشا آنان که کارشان، کارستان است
و دلشان در مشت شان، و گام شان برای راه هدایت، مهیاست و مهرش برای بزرگ مهربان دو عالم می تپد و خردشان یک لحظه به شبهه ها رو نمی کند و برای شبهه زدایی، هر لحظه آماده است.
خوشا به حال مردان ساده ای که نیرنگ در کارشان نیست و اهل بهشت خدایند و برای دین خدا، جان را در دست می نهند و سوی خدا می دوند،
و مانند شیطان صفتان، دل در صندوق چه نهان نمی کنند و به وقت کارزار، پنهان نمی شوند.